اطلاع از بروز شدن
جمعه 87 اردیبهشت 6
چه می توان کرد وقتی هیچ حرفی نمی تواند دغدغه هایت را بیان کند.. خودت هم نمی دانی چه می خواهی .. فقط می دانی که دل تنگی ... چاره ای نیست جز اینکه بزنی به وادی شعر... هرچند شعرت مال دو سه سال گذشته باشد
وقتی که عشق در دل ما ریشه میکند
فرهاد زندگی هوس تیشه میکند
در بیستون حادثهها تا که میروی
شیرین فقط، به گام تو اندیشه میکند
این سبزهزار وحشی احساس مال تو
تا بنگری پلنگ، چه با بیشه میکند
هر روز وقت آمدنت پشت پنجره
یک باغ گل، نگاه به آن شیشه میکند
یک گل، نگاه دزدکی خود برید و گفت
این عاشقی چه بود که دل پیشه میکند؟
یک لحظه بیشتر به تماشا نمانده است
وقتی که عشق، در دل ما ریشه میکند